مکثی کوتاه در مورد کتاب «گردنبند مروارید»
امیلیا اسپارتک امیلیا اسپارتک

نویسنده : نیلاب موج سلام

اصلاً آگاه بودم که کتابی از نیلاب موج سلام عنقریب به چاپ می رسد، اما نمی فهمیدم تحت کدام نام؟ قبل از سفرم به کنفرانس ونزویلا به مناسبت 100 مین سالگرد 8 مارچ، با نیلاب موج سلام ملاقات نمودم. وی اظهار نمود که باید تا 8 مارچ کتابش به چاپ برسد. زیرا این سال بزرگترین رویداد برای جنبش جهانی زنان است. چون محتوای کتاب، درد، رنج، احساس و عاطفۀ زنان کشور را در بر دارد.

زمانی از چاپ این کتاب اطلاع حاصل نمودم که در آنطرف اقیانوس قرار داشتم. و هر آن آرزو میکردم این کتاب را به دست آورم.

بالاخره صبرم به پایان رسید و به جایگاه اصلم آمدم و کتاب را از نویسندۀ جوان و با استعداد به دست آوردم. کتاب را با شوق خواندم و از آن خوشم آمد. آنقدر ظریف و با ادبیات زنانه نوشته شده که گمان بردم در دستم تندیس کوچک وینوس قرار دارد و باید به احتیاط با آن برخورد کرد تا نشود بیفتد و صدمه ببیند. نبشته ها آنقدر گرم، رسا، شاعرانه، دلپذیر و موسیقی وار بود که احساس نمودم موسیقی سمفونیک است که نه تنها گوشم را نوازش داد بل روحم را هم آرامش بخشید زیرا همآهنگی خاص با شرایط غربت و دوری از وطن داشت.

نبشته ها نشانگر عشق آزاده وار وی، به زادگاه، رود و صحرای وطن، آغشته با خاطرات گذشته، گاهی غم آگین و زمانی شادی آفرین بوده و از جانب دیگر فراخوانی مردم اسیر، مخصوصاً زنان اسیر اسارتِ پس مانده گی و پدرسالاری که آنها را به رزم رهایی بخش و سر انجام عشق به وطن که سر چشمۀ همه آرمان نویسنده است، می طلبد.

در این مختصر سخن، از بحث طولانی و بررسی قسمت های جداگانه چه در فرم و چه در محتوا می گذرم و مکثی کوتاه می نمایم.

نیلاب بسیار پراحساس، روان و دلنیشین، با شور جوانی که در وی شعله ور میباشد، این کتاب را نبشته است. و از سوی دیگر موضوعاتی که بیانگر اندوهِ بسیار تلخ نویسنده از دوری ها و زیستن در غربت میباشد، به صورت طبیعی جلوه گر ساخته است. وی این میراث گرانبها را از مادر و پدر مهربان و وطن دوست خود کسب نموده است.

کمپوزشن و هارمونی رنگِ بوردو و سفید روی جلد کتاب، آرامش دهندۀ چشم و احساس است و تلفیق این دو رنگ با طرحی نهایت زیبا و ساده، فوراً برای خواننده از محتوای داخل آن صحبت می نماید. اگر چه گردنبند مروارید، خود، یک سمبول زنانه گی است ولی با آنهم ذهنم مصروف شد که کتاب به کدام اساس، این اسم مقبول را به خود گرفته؟

در صفحۀ بعدی چشمم به جملۀ مقبول بر می خورد «به زنان افغانستان شمایل شکیبائی و شهامت». فوراً متوجه گردیدم که نیلاب رسالت خویش را در مقابل مبارزۀ خسته گی ناپذیر زنان کشورش فراموش ننموده و آنرا به شکل زیبایی چنان تصویر نموده که برای خواننده کاملاً قابل فهم است. در صفحۀ دوم متوجه دو اسم آشنای دیگری شدم: رویا بخشی دیزاینر جوان و با استعداد که صفحه آرایی نموده و زهل صفدری که دیزاین روی جلد را نموده. جای مسرت است که سه زن جوان، آفرینشگر این کتاب اند.

این گزینه متشکل از سه باب است:

باب نخست: نبشته ها در مورد هویت یابی زنان و شناخت شان از خویشتن، آگاه بودن آنها، از محیط خود شان و خود آگاهی آنها. بعضی از نبشته ها را قبلاً در سایت های انترنتی خوانده بودم و فکر می نمودم نه تنها نیلاب از دل من سخن می گوید بلکه احساس و عاطفۀ تمام زنان که خویش را می شناسند و یا برای هویت یابی خویش تلاش دارند، می نویسد، مخصوصاً در این باب «توهین به چیستی جنس لطیف از راه مطرح نمودن کیستی؟؟». وی با درایت، درک و فهم، چنان این مسأله را به چالش گرفته و تحلیل نموده که برای خواننده، دلچسپ و قابل فهم است. گرچه من با نکتۀ کوچکی با وی که مربوط جنسیت می گردد نه جنس، موافق نیستم ولی در بازدید ها آنرا، حل خواهیم نمود. از آنجاییکه نیلاب یک نویسندۀ متعهد است، مسأله رهایی زنان را از زیر یوغ جامعۀ پدر-مردسالاری از نقطه نظر سیاسی  طوری گره زده که مربوط مهارت نویسنده گی و ویژه گی خاص وی است.

ویژه گی دیگری که در متون نبشته های وی جلب توجه می نماید، واژه پردازی های مقبول و چیدن آنها، و پیش و پس کردن کلمات در جمله بندی است که در نبشته های سیاسی اش هم میتوان دید که نوآوری سبک خاص این نویسنده است. به طور مثال:« با گرز جرأت، لجن پراگنی زن ستیزان، جنگ توفان، ذوب شدن اندیشه و تدبیر، کاخ تهمت، با راندن ابرهای مرد سالاری از ذهن، آفتاب همدلی، باغستانهای عاطفه، تاکستانهای دوستی، موج اندام، موج مژگان، موج افکار، موج رویا، موج مهتاب، موج خلوت، موج شبنم .... موج دل .... سینۀ فضا، اشک بلورین، کبوتر نگاهم، چمنزار انسانیت، بته های رنگین ادب، قندیلهای الماسی درون آدمها، کشمیر آرزو هایم و ....» واقعاً نیلاب در دریای پر تلاتم واژه های نهایت زیبا و نیلابی، سیر کرده و پیروزمندانه در امواج زرین آفتاب درخشیده.

باب دوم: نبشته های کوتاه با عناوین مختلف نازک خیالی های زنانه در مورد مادر، خواهر و انسان زن میباشد. در اکثر آنها، نیلاب سر از پنجره بیرون نموده و در لابلای سینۀ فضا، آسمان نیلگون و طبعیت آرام الهام گرفته است که گردنبند مروارید جزء آن میباشد مانند «بگذار دیگران دیگرگونه بیندیشند من چنین میاندیشم» ، «تا سخن از زن بلند میشود، درد و ستم همگامش میگردد. تا گفتنیها با زن ستمدیده پیوند میخورد، زن افغانستان به یاد می آید. تا زن افغانستان آواز بلند میکند، عاطفه اشک ریزان و «دامنکشان» گریبان پاره میسازد. تا سخن از عاطفۀ «گریبان دریده» می آید، قلب انسان به گریستن می آغازد.» ، «خواهرک بلخی من، خواهرک بامیانی من،خواهرک پکتیایی من،خواهرک پنجشیری من، خواهرک جلال آبادی من، ...خواهرک کابلی من».

بلی ! نیلاب درد زنان کشورش را چنان مروارید وار به شکل اَمِیلِ زیبایی به تار کشیده و گردنبندی ساخته که در هیچ زمانی نتوانستند این مروارید های نایاب را در صدف آبستن نمایند و کلچر نموده مرواریدِ سچهِ بسازند! (مطلبم حقوق انسانی بشری که حق مسلم زنان است، به وی بدهند).

باب سوم : داستانواره، پری دریایی شده بودم.

پیام نویسنده، از این داستان به گفتۀ سیمون دوبووار این است که او [زن] باید حکم محکومیت خود را بدون خم به ابرو آوردن بپذیرد، یا با حرکت در جهت قطب مخالف که عبارت از آزادی زن است، برزمد!

در این داستانواره، نیلاب آرزوهای بزرگ یک زن هموطن خویش را بازتاب داده است که برای نجات خود راه دیگری را سراغ ندارد و در مقابل بیعدالتی و خشنونت که در جامعۀ پدر- مردسالار حکمفرما است، اظهار مخالفت و اهتجاج کرده نمی تواند، دست به خود سوزی می زند و با روح آزاده زیستن تصور می نماید که دودش در آسمانها قدم زده و بعداً به اعماق ابحار غوطه ور می گردد، به امید روزی که پری دریایی گردد. چنان تابلوی زیبایی را با مویکِ باریک و رنگهای کانتراست که نماینده گی از تضاد درون جامعۀ امروزی کشورش می کند، نقاشی نموده که بینهایت زیبا و خواندنی است.

در آخر میتوان گفت: زمانیکه زن، طبعیت عشق آفرین خود را مالک شود، افکار او، سرسختانه، بیباک و زیبا رشد می کند، موجودیت او توسعه می یابد، عصاها و تکیه گاه ها را رها می کند. زیرا نیمِ نگاهی به قلمرو بی نهایت و شگفت انگیز ذات خود پیدا نموده و برای خویش هدف و مقصد تعیین می نماید تا انسان نوین در اجتماع گردد. نیلاب موج سلام در عمل با نشر کتاب دوم خود این واقعیت را نشان داده.

من با خواندن این کتاب، زیادتر نیلاب را شناختم و متوجه احساس و دیدگاه اش در مورد زنان داخل کشور شدم. به امیدِ آفرینش های ادبی دیگر، از این نویسندۀ جوان، برایش موفقیت های زیاد آرزو می نمایم.


September 4th, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
معرفی و نقد کتب